روش های سنجش شخصیت / روانشناس رویا زاهدی

روش های سنجش شخصیت

روش‌های اندازه‌گیری شخصیت در روانشناسی به ابزارها و روش‌هایی اطلاق می‌شود که برای سنجش و اندازه‌گیری ویژگی‌ها، خصوصیات و رفتارهای شخصیتی افراد استفاده می‌شود. این روش‌ها می‌توانند به صورت مستقیم (مانند پرسشنامه‌ها و آزمون‌ها) یا به صورت غیرمستقیم (مانند روش‌های روانسنجی و مشاهده‌ها) انجام شوند. در زیر به برخی از روش‌های معروف اندازه‌گیری شخصیت اشاره می‌کنم:

  1. پرسشنامه‌های شخصیت: این پرسشنامه‌ها شامل مجموعه‌ای از سوالات است که به افراد پرسیده می‌شود تا ویژگی‌های شخصیتی خود را ارزیابی کنند. برخی از پرسشنامه‌های معروف شامل MMPI (آزمون چندجمله‌ای شخصیتی مینه‌سوتا)، NEO-PI (پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی) و Big Five Inventory (موجودیت پنج عاملی) است.

آزمون چندجمله‌ای شخصیتی مینه‌سوتا (MMPI) یکی از معروف‌ترین و پراستفاده‌ترین پرسشنامه‌های شخصیتی است. این آزمون برای سنجش و اندازه‌گیری ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیتی افراد استفاده می‌شود.

MMPI شامل بیش از ۵۰۰ سوال است که در آن به افراد سوالاتی متنوع و گوناگون مطرح می‌شود. این سوالات درباره رفتارها، نگرش‌ها، احساسات، و ویژگی‌های شخصیتی مختلف است. با تکمیل این پرسشنامه، افراد می‌توانند نتیجه‌ای درباره خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی خود و برخی از مشکلات روانشناختی خود بدست آورند.

MMPI اصلاح شده (MMPI-2) نسخه‌ای به‌روزشده از این آزمون است که قابلیت استفاده در مطالعات و تشخیص‌های جدید را دارد. همچنین، نسخه‌های دیگری نیز از این آزمون وجود دارد که برای جمعیت‌ها و موضوعات خاصی طراحی شده‌اند.

مزیت‌های استفاده از MMPI شامل دقت و قابلیت اطمینان بالا، قابلیت استفاده در تحقیقات علمی و مطالعات بالینی، و قدرت پیش‌بینی و تشخیص مشکلات روانشناختی است. همچنین، استفاده از این آزمون نیازمند تخصص و تجربه در تفسیر و تحلیل نتایج آن است.

پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی (NEOPI) یکی از معروف‌ترین و پراستفاده‌ترین پرسشنامه‌های شخصیتی است که بر اساس مدل پنج عاملی شخصیت طراحی شده است. این پرسشنامه برای سنجش و اندازه‌گیری پنج عامل اصلی شخصیتی شامل روانگرایی، خوش‌رویی، پذیرش، هماهنگی اجتماعی و پایداری استفاده می‌شود.

NEO-PI شامل بیش از ۲۰۰ سوال است که در آن به افراد سوالات متنوع و گوناگون درباره رفتارها، نگرش‌ها، احساسات و ویژگی‌های شخصیتی مختلف مطرح می‌شود. با تکمیل این پرسشنامه، افراد می‌توانند نتیجه‌ای درباره خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی خود بدست آورند.

نتایج این پرسشنامه به صورت امتیازی برای هر یک از پنج عامل شخصیتی ارائه می‌شود. با تحلیل نتایج، می‌توان به درک عمیق‌تری از ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیتی فرد دست یافت و از طریق مقایسه نتایج با جمعیت مرجع، اطلاعاتی درباره میزان تطابق یا عدم تطابق با جمعیت عمومی به دست آورد.

NEO-PI برای مطالعات علمی، ارزیابی شخصیت، مشاوره شخصیتی و درمان‌های روانشناختی مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین، نسخه‌های دیگری از این پرسشنامه نیز وجود دارد که برای جمعیت‌ها و موضوعات خاصی طراحی شده‌اند.

موجودیت پنج عاملی (Big Five Inventory) یکی از پراستفاده‌ترین پرسشنامه‌های شخصیتی است که بر اساس مدل پنج عاملی شخصیت طراحی شده است. این پرسشنامه برای سنجش و اندازه‌گیری پنج عامل اصلی شخصیتی شامل روانگرایی، خوش‌رویی، پذیرش، هماهنگی اجتماعی و پایداری استفاده می‌شود.

موجودیت پنج عاملی شامل ۴۴ سوال است که در آن به افراد سوالات متنوع و گوناگون درباره رفتارها، نگرش‌ها، احساسات و ویژگی‌های شخصیتی مختلف مطرح می‌شود. با تکمیل این پرسشنامه، افراد می‌توانند نتیجه‌ای درباره خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی خود بدست آورند.

نتایج این پرسشنامه به صورت امتیازی برای هر یک از پنج عامل شخصیتی ارائه می‌شود. با تحلیل نتایج، می‌توان به درک عمیق‌تری از ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیتی فرد دست یافت و از طریق مقایسه نتایج با جمعیت مرجع، اطلاعاتی درباره میزان تطابق یا عدم تطابق با جمعیت عمومی به دست آورد.

موجودیت پنج عاملی برای مطالعات علمی، ارزیابی شخصیت، مشاوره شخصیتی و درمان‌های روانشناختی مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین، نسخه‌های دیگری از این پرسشنامه نیز وجود دارد که برای جمعیت‌ها و موضوعات خاصی طراحی شده‌اند.

  1. آزمون‌های شخصیت: این آزمون‌ها بر اساس تمرین‌ها و وظایف مشخصی طراحی شده‌اند تا ویژگی‌های شخصیتی را اندازه‌گیری کنند. برخی از آزمون‌های معروف شامل Rorschach Inkblot Test (آزمون خوشه جوهری رورشاخ) و Thematic Apperception Test (آزمون تعبیر موضوعی) است.

آزمون خوشه جوهری رورشاخ (Rorschach Inkblot Test) یکی از معروف‌ترین و پراستفاده‌ترین آزمون‌های روانشناسی است که برای سنجش و ارزیابی ویژگی‌های شخصیتی و روانشناختی افراد استفاده می‌شود.

در این آزمون، به افراد ۱۰ تا ۲۰ نقشه جوهری نمایش داده می‌شود که به صورت تصادفی ایجاد شده‌اند. افراد سپس باید بر اساس هر نقشه، توصیفی دقیق از آن ارائه دهند، از جمله اینکه چه چیزی در نقشه می‌بینند و چه احساساتی در آن تجربه می‌کنند.

تحلیل آزمون خوشه جوهری رورشاخ بر اساس نحوه تفسیر و پاسخ‌های فرد به نقشه‌ها صورت می‌گیرد. روانشناسان و متخصصان می‌توانند بر اساس مجموعه‌ای از قواعد و روش‌های تفسیر، به درک عمیق‌تری از ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیتی فرد بپردازند.

آزمون خوشه جوهری رورشاخ برای مطالعات علمی و تحقیقات روانشناختی مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین، در تشخیص و درمان اختلالات روانی و مشاوره روان‌شناختی نیز استفاده می‌شود. اما برای تفسیر صحیح نتایج این آزمون، نیازمند تخصص و تجربه متخصصان روانشناسی است.

آزمون تعبیر موضوعی (Thematic Apperception Test) یکی از روش‌های معروف در روانشناسی بالینی است که برای بررسی و تحلیل نگرش‌ها، خواسته‌ها، تمایلات و نگرش‌های نهفته درونی افراد استفاده می‌شود.

در این آزمون، به افراد تصاویری به نمایش در می‌آید که شامل صحنه‌های مختلفی با شخصیت‌های مختلف هستند. افراد سپس باید یک داستان یا تعبیری درباره هر تصویر بسازند. این داستان‌ها و تعبیرها بر اساس تجربه‌ها، احساسات و نگرش‌های شخصی افراد شکل می‌گیرند و می‌تواند نشان دهنده ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیتی آنها باشد.

تحلیل آزمون تعبیر موضوعی بر اساس نحوه تفسیر و تحلیل داستان‌ها و تعبیرهای فرد صورت می‌گیرد. روانشناسان و متخصصان می‌توانند بر اساس مجموعه‌ای از قواعد و روش‌های تفسیر، به درک عمیق‌تری از نگرش‌ها، احساسات و خصوصیات شخصیتی فرد بپردازند.

آزمون تعبیر موضوعی برای مطالعات علمی و تحقیقات روانشناختی مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین، در تشخیص اختلالات روانی، مشاوره روان‌شناختی و بررسی نگرش‌ها و خصوصیات شخصیتی فرد مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما تفسیر نتایج این آزمون نیازمند تخصص و تجربه متخصصان روانشناسی است.

  1. روش‌های روانسنجی: این روش‌ها شامل استفاده از ابزارهای فیزیکی و فناوری به منظور سنجش و ثبت رفتارها و واکنش‌های شخصیتی هستند. مثال‌هایی از این روش‌ها شامل روانسنجی الکتروانسفالوگرافی (EEGروانسنجی پوست (GSR) و روانسنجی قلب (ECG) است.

الکتروانسفالوگرافی Electroencephalography یا ( EEG) یک روش غیرتهاجمی برای ثبت فعالیت الکتریکی مغز است. در این روش، الکترودها بر روی سر قرار می‌گیرند و سیگنال‌های الکتریکی تولید شده توسط سلول‌های عصبی مغز را ثبت می‌کنند.

با استفاده از EEG، می‌توان فعالیت‌های الکتریکی مغز را در طول زمان ضبط کرده و الگوها و فرآیندهای مختلفی که در مغز رخ می‌دهند را بررسی کرد. این روش به عنوان یک ابزار تشخیصی و تحقیقاتی در زمینه‌های مختلفی مانند علوم اعصاب، روانشناسی، پزشکی و فیزیولوژی استفاده می‌شود.

استفاده‌های شایع EEG شامل تشخیص اختلالات مغزی مانند صرع، بررسی وضعیت بیداری و خواب، بررسی واکنش به محرک‌های حسی و شناختی، بررسی تأثیر درمان‌ها و داروها بر فعالیت مغزی و همچنین بررسی عملکرد مغز در طول فعالیت‌های روانی و شناختی است.

EEG به عنوان یک روش غیرتهاجمی و غیرمستقیم، مزایایی مانند سهولت استفاده، هزینه کمتر و قابلیت استفاده در طول زمان برخی از استفاده‌های دیگر را داراست. با این حال، تفسیر نتایج EEG نیازمند تخصص و تجربه متخصصان مغز و اعصاب و الکتروفیزیولوژی است.

روانسنجی پوست (Galvanic Skin Response یا (GSR) یکی از روش‌های بیولوژیکی برای اندازه‌گیری فعالیت همراه با تغییرات پوستی است. این روش بر اساس تغییرات مقاومت الکتریکی پوست در پاسخ به تحریک‌های مختلف عاطفی و روانشناختی است.

در روانسنجی پوست، الکترودها بر روی پوست قرار می‌گیرند و سیگنال‌های الکتریکی ناشی از تغییرات مقاومت الکتریکی پوست در طول زمان ثبت می‌شوند. این تغییرات ممکن است به دلیل فعالیت عصبی و عاطفی مرتبط با استرس، تنش، هیجان و تحریکات روانشناختی رخ دهند.

استفاده‌های شایع روانسنجی پوست شامل بررسی واکنش‌های استرس، اندازه‌گیری تحریکات عاطفی و روانشناختی، بررسی وضعیت تمرکز و آرامش، بررسی تأثیر درمان‌ها و تکنیک‌های تنظیم هیجانی بر فعالیت پوست و همچنین بررسی وضعیت تحریک و توجه در طول فعالیت‌های روانی است.

روانسنجی پوست به عنوان یک روش غیرتهاجمی و غیرمستقیم، مزایایی مانند سادگی استفاده، هزینه کمتر و قابلیت استفاده در طول زمان برخی از استفاده‌های دیگر را داراست. با این حال، تفسیر نتایج روانسنجی پوست نیازمند تخصص و تجربه متخصصان روانشناسی و فیزیولوژی است.

روانسنجی قلب (Electrocardiography یا( ECG) یک روش بی‌تماس برای ثبت و اندازه‌گیری فعالیت الکتریکی قلب است. این روش بر اساس تغییرات و نوسانات الکتریکی که در طول یک چرخه قلبی رخ می‌دهند، استفاده می‌شود.

در روانسنجی قلب، الکترودها بر روی پوست قرار می‌گیرند و سیگنال‌های الکتریکی ناشی از فعالیت قلبی در طول زمان ثبت می‌شوند. این سیگنال‌ها نشان دهنده‌ی تغییرات و نقاط قوت و ضعف قلب در طول یک چرخه قلبی است.

استفاده‌های شایع روانسنجی قلب شامل تشخیص اختلالات قلبی مانند آریتمی‌ها، بررسی عملکرد قلب در وضعیت استراحت و فعالیت، بررسی تأثیر استرس و تحریکات روانشناختی بر فعالیت قلب، بررسی تأثیر درمان‌ها و داروها بر فعالیت قلب و همچنین بررسی وضعیت تحریک و توجه در طول فعالیت‌های روانی است.

روانسنجی قلب به عنوان یک روش غیرتهاجمی و غیرمستقیم، مزایایی مانند سادگی استفاده، هزینه کمتر و قابلیت استفاده در طول زمان برخی از استفاده‌های دیگر را داراست. با این حال، تفسیر نتایج روانسنجی قلب نیازمند تخصص و تجربه متخصصان قلب و عروق و فیزیولوژی است.

  1. مشاهده‌ها و مصاحبه‌ها: در این روش‌ها، رفتارها و واکنش‌های شخصیتی افراد به صورت مستقیم مشاهده و در جلسات مصاحبه بررسی می‌شوند. این روش‌ها به مشاهده و تحلیل عملکرد و رفتارهای شخصیتی در محیط طبیعی و واقعی کمک می‌کنند.

همه این روش‌ها و ابزارها در کنار یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند.

کهن الگویی که توسط جیمز هیلمن توسعه یافته است، یک رویکرد روانشناختی است که بر مطالعه کهن الگوها، ناخودآگاه جمعی و ماهیت نمادین روان انسان تمرکز دارد. این مبحث مفاهیم و اصول کلیدی روانشناسی کهن الگویی، تأثیر آن بر حوزه روانشناسی را بررسی می کند و مثال هایی برای نشان دادن کاربرد آن ارائه می دهد.

روانشناسی کهن الگویی، همانطور که جیمز هیلمن توسعه داده است، دیدگاه منحصر به فردی را در مورد ماهیت روان انسان ارائه می دهد. هیلمن با تکیه بر ایده های کارل یونگ و دیگر روانشناسان عمق، بر اهمیت کهن الگوها، ناخودآگاه جمعی و ماهیت نمادین تجربه انسانی تأکید می کند. این رویکرد با تمرکز بر قلمرو خیالی و ارتباط روان با جهان، پارادایم غالب روانشناسی جریان اصلی را به چالش می کشد.

مفاهیم کلیدی روانشناسی کهن الگویی:

  1. ۱. کهن الگوها: کهن الگوها الگوها یا نمادهای جهانی هستند که در ناخودآگاه جمعی به ارث می رسند. به گفته هیلمن، آنها بلوک های ساختمانی اساسی روان انسان هستند و از طریق تصاویر، اسطوره ها، رویاها و خیالات بیان می شوند. کهن الگوها جنبه های اساسی تجربه انسانی مانند مادر، قهرمان، فریبکار و سایه را نشان می دهند.

به عنوان مثال، کهن الگوی مادر نشان دهنده عشق بی قید و شرط، و نیروی حیات بخش است. در سنت های مختلف فرهنگی و مذهبی مانند مریم باکره در مسیحیت یا الهه کالی در آیین هندو وجود دارد. کهن الگوی مادر بر تجربیات ما از مادری، روابط ما با چهره های مادری و ظرفیت خودمان برای پرورش و مراقبت تأثیر می گذارد.

  1. ۲. ناخودآگاه جمعی: ناخودآگاه جمعی، همانطور که توسط کارل یونگ پیشنهاد شده است، به مخزن مشترک تصاویر و تجربیات کهن الگویی اشاره دارد که برای همه بشریت مشترک است. هیلمن این مفهوم را با بیان اینکه ناخودآگاه جمعی فقط یک پدیده شخصی و فردی نیست، بلکه دارای بعد جمعی و فرهنگی است، بسط می دهد. از طریق ناخودآگاه جمعی است که کهن الگوها بر رفتار و ادراک انسان تجلی و تأثیر می گذارند.

به عنوان مثال، ناخودآگاه جمعی حاوی تصاویر و نمادهای کهن الگوی مربوط به مرگ و تولد دوباره است. این را می توان در سنت های مختلف مذهبی و اساطیری مانند داستان برخاستن ققنوس از خاکستر مشاهده کرد. این تصاویر کهن الگویی از مرگ و تولد دوباره عمیقاً در روان جمعی ما ریشه دوانده است و می تواند بر درک و تجربیات ما از دگرگونی و تجدید تأثیر بگذارد.

  1. ۳. تخیل: هیلمن بر اهمیت تخیل در روانشناسی کهن الگویی تأکید می کند. او تخیل را به عنوان یک حالت اولیه ادراک می بیند که به ما امکان می دهد با قلمرو نمادین درگیر شویم و با الگوهای کهن الگویی ارتباط برقرار کنیم. تخیل ما را قادر می سازد تا فراتر از تفسیرهای تحت اللفظی و سطحی رویدادها و تجربیات را ببینیم و در عوض در معنای نمادین عمیق تر آنها بپردازیم.

به عنوان مثال، از طریق تخیل فعال، تکنیکی که در روانشناسی کهن الگویی استفاده می شود، افراد می توانند در رویاها یا خیالات خود با چهره ها و نمادهای کهن الگویی درگیر شوند. با گفت و گوی فعالانه با این چهره ها، افراد می توانند بینشی به لایه های عمیق تر روان خود بیابند و معنای نمادین پشت تجارب خود را کشف کنند.

  1. ۴. رابطه روان و جهان: روانشناسی کهن الگویی، وابستگی متقابل بین روان فردی و دنیای بیرون را تشخیص می دهد. این نشان می‌دهد که تجربیات و پدیده‌های روان‌شناختی در درون فرد مجزا نیستند، بلکه با دنیای بزرگ‌تر در ارتباط هستند. دنیای بیرونی به عنوان بازتاب و بیان الگوها و نمادهای کهن الگوی موجود در ناخودآگاه جمعی دیده می شود.

برای مثال، کهن الگوی حیله گر، شخصیتی شیطون و متحول کننده، در اسطوره های فرهنگی مختلف دیده می شود. کهن الگوی حیله گر هنجارها و انتظارات اجتماعی را به چالش می کشد و باعث تغییر و تحول می شود. با تشخیص حضور کهن الگوی فریبکار در دنیای بیرونی، روانشناسی کهن الگویی افراد را تشویق می کند تا غیرمنتظره ها را در آغوش بگیرند و امکانات جدیدی را برای رشد و دگرگونی کشف کنند.

تأثیر روانشناسی کهن الگویی :

روان‌شناسی کهن‌الگوی تأثیر بسزایی در حوزه روان‌شناسی، به‌ویژه در حوزه‌های روان‌شناسی عمق، روان‌درمانی و مطالعه اسطوره‌شناسی داشته است. چارچوب وسیع تری برای درک روان انسان ارائه کرده و رویکردهای تقلیل گرایانه و مادی گرایانه روانشناسی جریان اصلی را به چالش کشیده است. برخی از کمک های کلیدی روانشناسی کهن الگو عبارتند از:

  1. ۱. روانشناسی عمق: روانشناسی کهن الگویی بر پایه های روانشناسی عمق، به ویژه کار کارل یونگ، بنا شده است. مفهوم یونگ از کهن الگوها و ناخودآگاه جمعی را گسترش می‌دهد و رویکردی ظریف‌تر و تخیلی‌تر برای درک اعماق روان انسان ارائه می‌کند. به توسعه درک کل نگرتر و نمادین تر از پدیده های روانی کمک کرده است.

به عنوان مثال، روانشناسی کهن الگویی کاوش عمیق تری از کهن الگوی سایه ارائه می دهد، که نمایانگر جنبه های سرکوب شده و ناخودآگاه روان است. این افراد را تشویق می کند تا با سایه خود روبرو شوند و آنها را ادغام کنند، که منجر به یک احساس کامل تر و بهزیستی روانی می شود.

  1. ۲. روان درمانی: روانشناسی کهن الگویی با تأکید بر اهمیت کاوش نمادین و تخیلی بر حوزه روان درمانی تأثیر گذاشته است. ارزش درمانی درگیر شدن با تصاویر کهن الگویی، رویاها و اسطوره ها را به رسمیت می شناسد، زیرا آنها بینش هایی را در مورد ناخودآگاه ارائه می دهند و شفا و تحول روانی را تسهیل می کنند. رویکردهای درمانی مانند تحلیل رویا، تخیل فعال و داستان سرایی اسطوره ای تحت تأثیر روانشناسی کهن الگویی قرار گرفته اند.

برای مثال، درمانگری که روان‌شناسی کهن‌الگویی را انجام می‌دهد، ممکن است با مراجعه‌کننده برای کشف رویاهای او و شناسایی چهره‌ها و نمادهای کهن الگوی موجود کار کند. با درگیر شدن با این تصاویر و معنای نمادین آنها، درمانگر و مراجع می توانند بینشی نسبت به فرآیندهای ناخودآگاه مراجع به دست آورند و در جهت خودآگاهی بیشتر و رشد شخصی تلاش کنند.

  1. ۳. اسطوره شناسی و نمادگرایی: روانشناسی کهن الگویی با برجسته کردن الگوها و مضامین کهن الگویی که در اسطوره ها و داستان ها وجود دارد، درک اسطوره و نمادگرایی را عمیق تر کرده است. اهمیت روانشناختی روایات اساطیری و ارتباط آنها با روان انسان را تشخیص می دهد. روانشناسی کهن الگویی به مطالعه اسطوره شناسی تطبیقی، تحلیل نمادین و کاوش در ابعاد اسطوره ای تجربه انسانی کمک کرده است.

برای مثال، روان‌شناسی کهن‌الگوی اسطوره سفر قهرمان را بررسی می‌کند، که نشان‌دهنده فرآیند دگرگون‌کننده خودیابی و فردیت است. با کنکاش در عناصر کهن الگویی این اسطوره، افراد می توانند بینشی در مورد سفر شخصی خود و چالش ها و دگرگونی هایی که ممکن است در این راه با آنها مواجه شوند به دست آورند.

نمونه هایی از روانشناسی کهن الگویی در عمل:

برای نشان دادن کاربرد روانشناسی کهن الگویی، چند مثال را در نظر می گیریم:

  1. ۱. سفر قهرمان: مفهوم سفر قهرمان که توسط جوزف کمبل رایج شد، عمیقاً در روانشناسی کهن الگویی ریشه دارد. این الگوی جهانی کهن الگوی قهرمان و سفر دگرگون کننده خودیابی را بررسی می کند. روانشناسی کهن الگویی چارچوبی برای درک اهمیت روانشناختی سفر قهرمان و عناصر نمادین موجود در روایت های اساطیری و تجربیات شخصی فراهم می کند.

به عنوان مثال، فردی که در حال عبور از یک تغییر زندگی دشوار است، ممکن است سفر قهرمان خود را آغاز کند. آنها ممکن است با چالش هایی روبرو شوند، با ترس های خود روبرو شوند و در نهایت دچار تحول شوند. با درک عناصر کهن الگوی سفر قهرمان، افراد می توانند از معنای نمادین این روایت استفاده کنند تا چالش های شخصی خود را طی کنند و در تجربیات خود معنا پیدا کنند.

  1. ۲. کهن الگوی مادر: کهن الگوی مادر یک کهن الگوی اساسی و جهانی است که نشان دهنده پرورش، حفاظت و باروری است. روان‌شناسی کهن‌الگوی ابعاد روان‌شناختی کهن الگوی مادر و تأثیر آن بر روابط ما با چهره‌های مادری و همچنین ظرفیت خودمان برای پرورش و مراقبت را بررسی می‌کند. روانشناسی کهن الگویی با کنکاش در جنبه های نمادین کهن الگوی مادر، بینش هایی را در مورد پویایی روانشناختی رابطه مادر و کودک ارائه می دهد.

به عنوان مثال، یک فرد ممکن است به دنبال درمان باشد تا رابطه خود با مادرش و تأثیر آن بر احساس خود و توانایی آنها برای ایجاد روابط پرورشی را کشف کند. از طریق روانشناسی کهن الگویی، درمانگر می تواند به فرد کمک کند تا الگوها و نمادهای کهن الگوی موجود در تجربیات خود را کشف کند و درک عمیق تر و بهبود رابطه خود با کهن الگوی مادر را تسهیل کند.

  1. رویاها و نمادها: روانشناسی کهن الگویی به کاوش بیشتر در مورد کاربرد عملی روانشناسی کهن الگویی در زمینه روان درمانی اهمیت زیادی می دهد.

خلق و خو یک چارچوب روانشناختی است که به دنبال توضیح و طبقه بندی تفاوت های فردی در رفتار، احساسات و واکنش ها است. این نشان می‌دهد که افراد با ویژگی‌های ذاتی به دنیا می‌آیند که بر واکنش‌های آن‌ها به دنیای اطرافشان تأثیر می‌گذارد. اعتقاد بر این است که این ویژگی‌ها که به عنوان خلق و خو شناخته می‌شوند، در طول عمر نسبتاً پایدار هستند و می‌توانند تأثیر قابل‌توجهی بر جنبه‌های مختلف زندگی یک فرد، از جمله روابط، انتخاب‌های شغلی، و رفاه کلی داشته باشند.

خلق و خوی اغلب بر اساس بیولوژیک است و عوامل ژنتیکی و فیزیولوژیکی در رشد آن نقش دارند. در حالی که اعتقاد بر این است که مزاج یک مؤلفه ژنتیکی قوی دارد، عوامل محیطی نیز می توانند بر بیان آن تأثیر بگذارند. تئوری مزاج پیشنهاد می کند که چندین بعد یا صفت وجود دارد که می توان از آنها برای توصیف و طبقه بندی تفاوت های فردی استفاده کرد.

یکی از شناخته‌شده‌ترین مدل‌های خلق و خو، مدل «big five» است که شامل ابعاد زیر است: برون‌گرایی، روان رنجورخویی، تجربه پذیری، توافق‌پذیری و وظیفه‌شناسی. هر یک از این ابعاد نشان‌دهنده یک پیوستار است که افراد برای هر صفت در جایی در امتداد طیف قرار می‌گیرند.

  1. ۱. برون گرایی: این بعد بیانگر سطح جامعه پذیری، ابراز وجود و ترجیح افراد برای تحریک است. افراد بسیار برونگرا تمایل دارند برونگرا، پرحرف و با تعاملات اجتماعی پرانرژی باشند. از سوی دیگر، افراد درونگرا محتاط تر هستند، تنهایی را ترجیح می دهند و ممکن است تعاملات اجتماعی را تخلیه کنند.

به عنوان مثال، دو نفر را در نظر بگیرید که در یک مهمانی شرکت می کنند. فرد برونگرا ممکن است از جمعیت احساس انرژی کند، با افراد مختلف وارد گفتگو شود و از فضای کلی لذت ببرد. در مقابل، فرد درونگرا ممکن است تحت تأثیر سر و صدا و تحریک احساس کند، ترجیح می دهد گفتگوهای عمیق تری با چند دوست صمیمی داشته باشد و ممکن است برای شارژ مجدد به مدتی خلوت نیاز داشته باشد.

  1. ۲. روان رنجوری: این بعد نشان دهنده ثبات عاطفی و تمایل فرد به تجربه احساسات منفی مانند اضطراب، افسردگی و تحریک پذیری است. سطوح بالای روان رنجورخویی با واکنش عاطفی و آسیب پذیری بیشتر در برابر استرس همراه است، در حالی که سطوح پایین با انعطاف پذیری و ثبات عاطفی مرتبط است.

به عنوان مثال، دو نفر را تصور کنید که در محل کار خود بازخورد دریافت می کنند. فرد بسیار روان رنجور ممکن است مضطرب شود و در مورد اشتباهات بالقوه یا انتقاد بیش از حد نگران شود. آنها ممکن است بر روی بازخوردهای منفی تمرکز کنند و برای رها کردن نگرانی های خود تلاش کنند. در مقابل، فرد مبتلا به روان رنجورخویی کم ممکن است بازخورد را به آرامی دریافت کند، آرام بماند و روی راه‌های سازنده برای بهبود تمرکز کند.

  1. ۳. تجربه پذیری: این بعد کنجکاوی، تخیل و گشودگی فرد را نسبت به ایده ها و تجربیات جدید منعکس می کند. افراد بسیار باز تمایل دارند خلاق، ماجراجو و پذیرای دیدگاه های مختلف باشند. کسانی که باز بودن کمتری دارند ممکن است سنتی‌تر باشند، کارهای روزمره را ترجیح دهند و کمتر به کاوش در تجربیات بدیع علاقه‌مند باشند.

به عنوان مثال، دو نفر را در نظر بگیرید که برای تعطیلات برنامه ریزی می کنند. فرد بسیار باز ممکن است برای کشف مقاصد جدید، امتحان فعالیت های جدید و غوطه ور شدن در فرهنگ های مختلف هیجان زده باشد. آنها ممکن است از خودانگیختگی و تازگی این تجربه لذت ببرند. در مقابل، فردی با باز بودن کم ممکن است ترجیح دهد مکان‌های آشنا را دوباره ببیند، به یک روال آشنا پایبند باشد و با قابلیت پیش‌بینی احساس راحتی بیشتری کند.

  1. ۴. توافق پذیری: این بعد نشان دهنده تمایل فرد به همکاری، همدلی و توجه به دیگران است. افراد بسیار موافق عموماً صمیمی، دلسوز هستند و برای روابط هماهنگ ارزش قائل هستند. آنهایی که سازگاری پایینی دارند ممکن است رقابتی تر، شکاک تر باشند و نیازهای خود را بر نیازهای دیگران ترجیح دهند.

به عنوان مثال، دو نفر را تصور کنید که روی یک پروژه گروهی کار می کنند. فرد بسیار موافق ممکن است فعالانه به ایده های دیگران گوش دهد، به دنبال اجماع باشد و به ایجاد جو مثبت تیم کمک کند. آنها ممکن است مایل به مصالحه باشند و هماهنگی گروهی را در اولویت قرار دهند. در مقابل، فردی با توافق پایین ممکن است قاطع‌تر باشد، دیدگاه‌های دیگران را به چالش بکشد و بر دستیابی به اهداف خود تمرکز کند، حتی اگر در گروه تنش ایجاد کند.

  1. ۵. وظیفه شناسی: این بعد بیانگر سطح سازماندهی، مسئولیت پذیری و انضباط فردی فرد است. افراد با وجدان بسیار کوشا، قابل اعتماد و دارای اخلاق کاری قوی هستند. کسانی که وظیفه شناسی پایینی دارند ممکن است خودجوش تر، انعطاف پذیرتر و کمتر بر برنامه ریزی و ساختار تمرکز کنند.

برای مثال، دو نفر را در نظر بگیرید که برای یک امتحان مهم آماده می شوند. فرد بسیار وظیفه شناس ممکن است یک برنامه مطالعه دقیق ایجاد کند، به شدت به آن پایبند باشد و تا حد زیادی تلاش کند.

پیام بگذارید

(0 دیدگاه)

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *