ناتوانی ذهنی
ناتوانی ذهنی در روانشناسی و روانپزشکی
ناتوانی ذهنی یکی از مفاهیم پیچیده و مهم در روانشناسی و روانپزشکی است که به طور مستقیم بر روی زندگی فرد و تعاملات اجتماعی او تأثیر میگذارد. این اصطلاح به وضعیتهایی اطلاق میشود که در آن افراد از نظر شناختی و عملکردی در مقایسه با همسالان خود، نقصهایی دارند. ناتوانی ذهنی میتواند به دلیل عوامل ژنتیکی، زیستمحیطی و اجتماعی ایجاد شود و انواع مختلفی دارد که هر یک ویژگیها و چالشهای خاص خود را به همراه دارد.
تعریف ناتوانی ذهنی
ناتوانی ذهنی به طور کلی به کاهش تواناییهای شناختی که بر روی یادگیری، حل مسئله، تجزیه و تحلیل و سایر عملکردهای ذهنی تأثیر میگذارد، اشاره دارد. طبق تعریف اتحادیه ملی بهداشت روانی (American Psychiatric Association)، ناتوانی ذهنی، شامل ناتوانی در عملکرد روزمره و ناتوانی در یادگیری مداوم است و معمولاً در دوران کودکی مشخص میشود. این وضعیت ممکن است از خفیف تا شدید متفاوت باشد و برخوردها و درمانهای متناسب با آن میتواند تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی فرد داشته باشد.
انواع ناتوانی ذهنی
ناتوانی ذهنی به طور کلی به دو دسته اصلی تقسیم میشود: ناتوانی خفیف و ناتوانی شدید. ناتوانی خفیف معمولاً با مشکلاتی در یادگیری و تفکر، مانند دشواری در حل مسائل ریاضی یا یادگیری زبانهای جدید همراه است. در این نوع، فرد قادر است بهطور مستقل زندگی کند، اما ممکن است در برخی زمینهها به کمک نیاز داشته باشد. از سوی دیگر، ناتوانی شدید به وضوح در عملکردهای روزمره تداخل ایجاد میکند و نیاز به پشتیبانی و مراقبت بیشتری دارد.
مثالها
یک مثال از ناتوانی ذهنی خفیف میتواند “بسیار” باشد؛ فردی که در زمینههای تحصیلی مشکلاتی دارد اما قادر است بهطور مستقل زندگی کند و به کارهای روزمره برسد، ممکن است به این دسته تعلق داشته باشد. او ممکن است در انجام محاسبات ریاضی یا اضافه کردن اعداد دچار مشکل باشد، اما با راهنمایی و تمرین میتواند به بهبود نسبی دست یابد.
در مقابل، ناتوانی شدید میتواند شامل شرایطی مانند “سندرم داون“ باشد. در این مورد، فرد به دلیل نقص ژنتیکی، مشکلات شناختی و جسمی قابل توجهی را تجربه میکند و معمولاً نیاز به مراقبت و حمایت گستردهای دارد. به عنوان مثال، فردی با سندرم داون ممکن است در بروز احساسات و برقراری ارتباطات اجتماعی دچار چالش باشد و نیاز به آموزشهای خاص و مداوم برای بهبود تعاملات اجتماعی خود داشته باشد.
در کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، ناتوانیهای ذهنی (که قبلاً به عنوان عقبماندگی ذهنی شناخته میشد)، در دستهای به نام “اختلالات یادگیری و ناتوانیهای ذهنی” قرار دارند. DSM-5 ناتوانی ذهنی را به عنوان اختلالی در عملکرد شناختی تعریف میکند که شامل محدودیتهای قابل توجهی در عملکرد شناختی و رفتارهای تطبیقی است.
انواع ناتوانی ذهنی به شرح زیر است:
۱٫ **ناتوانی ذهنی خفیف**: (IQ حدود ۵۰-۷۰)
۲٫ **ناتوانی ذهنی متوسط**: (IQ حدود ۳۵-۵۰)
۳٫ **ناتوانی ذهنی شدید**: (IQ حدود ۲۰-۳۵)
۴٫ **ناتوانی ذهنی عمیق**: (IQ زیر ۲۰)
این طبقهبندیها به نظریهی IQ استناد میکنند و ناتوانیهای ذهنی را بر اساس تواناییهای شناختی و رفتارهای تطبیقی فرد تقسیمبندی میکنند. همچنین، DSM-5 تأکید میکند که این ناتوانیها باید در دوران کودکی یا نوجوانی تشخیص داده شوند و بر تواناییهای فرد در انجام فعالیتهای روزمره تأثیر بگذارند.
در ارزیابی ناتوانی ذهنی، علاوه بر IQ، فاکتورهای دیگری مانند تواناییهای عملی، اجتماعی و تحصیلی نیز مورد توجه قرار میگیرند.
در DSM-5 (Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Fifth Edition) ناتوانیهای ذهنی تحت عنوان «اختلالات طیف ناتوانی ذهنی» طبقهبندی شدهاند. این اختلالات به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند:
۱٫ ناتوانی ذهنی: این اختلال شامل ناتوانیهای عمومی در عملکرد شناختی و ناتوانی در تطابق با نیازهای اجتماعی، آموزشی و شغلی است. برای تشخیص، نمره IQ پایینتر از ۷۰ و وجود نقصهای قابل توجه در کارکردهای روزمره مورد نیاز است.
۲٫ اختلالات یادگیری:
الف-اختلال یادگیری خاص:
شامل مشکلات مشخص در یادگیری و استفاده از مهارتهای آکادمیک مانند خواندن، نوشتن و ریاضیات است.
مشکل در توانایی خواندن و پردازش متون.
ج-اختلال در نوشتن (دیسگرافی): مشکل در نوشتن، شامل نوشتن به طور ناخوانا یا دشواری در بیان افکار به صورت نوشتاری.
د-اختلال در ریاضیات (دیسکلکولیا): مشکل در درک و کار با مفاهیم ریاضی.
این اختلالات نیاز به ارزیابی دقیق دارند و معمولاً نیازمند مداخلات و حمایتهای خاص آموزشی و درمانی هستند.
پیام بگذارید
(0 دیدگاه)