نوروساینس

 خاستگاه تاریخی و شکل‌گیری علوم اعصاب شناختی

(مروری بر مسیر تحول از عصب‌شناسی کلاسیک تا علم ذهن و مغز)

🔹 چکیده

خاستگاه تاریخی و شکل‌گیری علوم اعصاب شناختی??? علوم اعصاب شناختی (Cognitive Neuroscience) دانشی میان‌رشته‌ای است که با هدف درک رابطه‌ی میان مغز و ذهن شکل گرفت. این علم نتیجه‌ی قرن‌ها تلاش پزشکان، فیلسوفان و زیست‌شناسانی است که کوشیدند راز ارتباط ساختار مغز با تفکر، احساس و رفتار انسان را آشکار کنند. از پیشگامانی چون توماس ویلیس در قرن هفدهم تا ظهور رسمی اصطلاح “علوم اعصاب شناختی” در دهه‌ی ۱۹۷۰، تاریخ این رشته سرشار از نقطه‌عطف‌هایی است که مرز میان جسم و ذهن را به چالش کشیده‌اند. در این مقاله، سیر تاریخی، مفهومی و علمی شکل‌گیری علوم اعصاب شناختی بررسی می‌شود و به نقش بنیادین افرادی چون ویلیس، جورج میلر و مایکل گازانیکا در توسعه‌ی این علم پرداخته خواهد شد.

🔹 مقدمه

هیچ پرسشی در تاریخ علم به اندازه‌ی این سؤال ذهن انسان را به خود مشغول نکرده است:
چگونه مغز، ذهن را می‌سازد؟
پاسخ به این پرسش، مسیری طولانی را طی کرده است؛ از دوران فلسفه‌ی کلاسیک یونان تا عصر فناوری‌های تصویربرداری عصبی.
علمی که امروز آن را علوم اعصاب شناختی می‌نامیم، حاصل همگرایی سه جریان اصلی است:

زیست‌شناسی و عصب‌شناسی،

روان‌شناسی شناختی،

و فلسفه‌ی ذهن.

این علم، تلاش می‌کند پل ارتباطی میان فرآیندهای فیزیکی مغز و پدیده‌های ذهنی چون آگاهی، حافظه، تصمیم‌گیری و هیجان را توضیح دهد.

 ۱. ریشه‌های تاریخی علوم اعصاب شناختی

۱.۱ دوران کلاسیک: از فلسفه تا تشریح

در دوران باستان، فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو درباره‌ی جایگاه ذهن بحث می‌کردند.
افلاطون ذهن را در مغز جای می‌داد، در حالی که ارسطو آن را در قلب می‌دانست.
تا قرن‌ها پس از آن، دیدگاه‌های فلسفی بر علم فیزیولوژی سلطه داشتند.
با آغاز رنسانس علمی در قرن هفدهم، دانشمندان برای نخستین بار مغز را از منظر کالبدشناسی و فیزیولوژیکی مورد مطالعه قرار دادند.
در این دوره، پزشکی انگلیسی به نام توماس ویلیس (Thomas Willis) گام مهمی در پیوند دادن جسم و ذهن برداشت.

 ۲. توماس ویلیس و تولد «عصب‌شناسی»

۲.۱ پیشگام در مطالعه‌ی رابطه‌ی مغز و رفتار

توماس ویلیس (۱۶۲۱–۱۶۷۵) از نخستین پزشکانی بود که باور داشت هر بخش از مغز وظیفه‌ی خاصی در رفتار و شناخت دارد.
او پس از درمان بیماران و مشاهده‌ی تغییرات رفتاری آنان، مغزشان را کالبدشکافی می‌کرد تا محل آسیب‌ها را بیابد.
از این راه، نخستین ارتباط علمی میان آسیب مغزی و نقص رفتاری را برقرار کرد.
ویلیس همچنین واژه‌ی Neurology (نورولوژی) را برای نخستین بار وارد ادبیات علمی کرد.
او معتقد بود که ذهن، پدیده‌ای است که از فرآیندهای زیستی در مغز پدید می‌آید، نه صرفاً از روح یا جوهر غیرمادی.

۲.۲ همکاری با کریستوفر رن

ویلیس با کریستوفر رن (Christopher Wren)، معمار نامدار کلیسای جامع سنت پل در لندن، همکاری داشت.
رن به کمک توانایی هنری و دقت علمی خود، تصاویری از مغز طراحی کرد که تا دو قرن بعد معتبرترین مراجع کالبدشناسی مغز محسوب می‌شدند.
این همکاری نقطه‌ی عطفی در تاریخ علم بود، زیرا برای نخستین بار هنر، پزشکی و علم در یک پروژه‌ی علمی ترکیب شدند.

۲.۳ تأثیر میراث ویلیس

ویلیس پایه‌های تفکری را بنا نهاد که بعدها بستر رشد روان‌شناسی فیزیولوژیک و علوم اعصاب شد.
او نشان داد که می‌توان ذهن را با مشاهده‌ی جسم و عملکرد زیستی آن مطالعه کرد.
این اندیشه، زمینه‌ساز انقلابی شد که صدها سال بعد، با عنوان علوم اعصاب شناختی شناخته شد.

 ۳. زایش اصطلاح «علوم اعصاب شناختی»

۳.۱ تولد در یک تاکسی در نیویورک

اصطلاح Cognitive Neuroscience نخستین بار در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی ابداع شد.
ماجرا از جایی آغاز شد که مایکل گازانیکا (Michael S. Gazzaniga) و روان‌شناس برجسته جورج میلر (George A. Miller) در راه شام در هتلی به نام الگونکوین در نیویورک بودند.
آن دو درباره‌ی ضرورت ایجاد رشته‌ای تازه گفت‌وگو می‌کردند — رشته‌ای که بتواند یافته‌های روان‌شناسی شناختی را با داده‌های عصب‌شناسی ترکیب کند.
در همان تاکسی، واژه‌ی جدیدی متولد شد:
علوم اعصاب شناختی (Cognitive Neuroscience) — دانشی که قرار بود پلی میان ذهن و مغز بسازد.

۳.۲ تعریف دو جزء اصلی اصطلاح

🔹 Cognition (شناخت):
فرآیند آگاهی، ادراک، تفکر، تصمیم‌گیری و یادگیری در انسان.
🔹 Neuroscience (علوم اعصاب):
دانش بررسی ساختار، عملکرد و ارتباطات سیستم عصبی.
ترکیب این دو واژه، بیانگر یک هدف بزرگ بود:
درک اینکه چگونه عملکرد زیستی مغز، فرآیندهای ذهنی را شکل می‌دهد.

۳.۳ گسترش جهانی مفهوم

پس از دهه‌ی ۱۹۸۰، دانشگاه‌های بزرگ جهان به سرعت برنامه‌های پژوهشی در زمینه‌ی علوم اعصاب شناختی راه‌اندازی کردند.
پیدایش فناوری‌های تصویربرداری مغزی مانند fMRI و PET Scan انقلابی در مطالعه‌ی مغز ایجاد کرد.
برای نخستین بار، دانشمندان می‌توانستند فعالیت مغز را در هنگام فکر کردن، یاد گرفتن یا تصمیم‌گیری مشاهده کنند.

۴. تفاوت مغز با ماشین: محصول تکامل نه طراحی

گازانیکا و میلر در آثار خود تأکید کردند که مغز انسان همچون یک ماشین طراحی‌شده نیست.
برخلاف رایانه‌ها که مهندسان آن‌ها را با منطق ریاضی ساخته‌اند، مغز حاصل میلیون‌ها سال تکامل طبیعی است.
به همین دلیل ساختار آن پیچیده، نامنظم و باورنکردنی کارآمد است.
مغز از سلول‌های زنده و در تعامل دائمی با محیط ساخته شده است.
در نتیجه، هر تجربه‌ی انسانی می‌تواند اتصالات عصبی جدیدی ایجاد کند و مغز را تغییر دهد — پدیده‌ای که امروز آن را پلاستیسیته‌ی عصبی (Neuroplasticity) می‌نامیم.

۵. از عصب‌شناسی کلاسیک تا علم ذهن

علوم اعصاب شناختی در حقیقت نتیجه‌ی هم‌گرایی دو جریان تاریخی است:

عصب‌شناسی کالبدی و فیزیولوژیکی (مانند کارهای ویلیس، بروکا و ورنیکه)،

روان‌شناسی شناختی (که پس از دهه‌ی ۱۹۵۰ توسعه یافت).

ترکیب این دو شاخه باعث شد که مفاهیمی چون حافظه، زبان و تصمیم‌گیری از سطح نظری به سطح فیزیولوژیکی منتقل شوند.

۵.۱ نقش فناوری در تحول این علم

MRI و fMRI: نمایش فعالیت مغزی در زمان واقعی

EEG و MEG: بررسی امواج مغزی در پردازش اطلاعات

Brain Mapping: نقشه‌برداری از عملکردهای مختلف مغز

این ابزارها باعث شدند علوم اعصاب شناختی از حوزه‌ی نظری خارج و به دانشی تجربی تبدیل شود.

۵.۲ چشم‌اندازهای فلسفی

یکی از جنبه‌های شگفت‌انگیز این علم، پیوند دوباره‌ی آن با فلسفه است.
پرسش‌های بنیادینی چون «آگاهی چیست؟»، «آیا ذهن از ماده ساخته شده؟» و «مرز میان ذهن و مغز کجاست؟» هنوز هم در مرکز مباحث علوم اعصاب شناختی قرار دارند.

 ۶. اهمیت علوم اعصاب شناختی در جهان امروز

علوم اعصاب شناختی امروز نه‌تنها به پرسش‌های فلسفی پاسخ می‌دهد، بلکه در حوزه‌های گوناگون کاربرد دارد:

پزشکی: درمان اختلالات مغزی و روانی

 روان‌شناسی: درک بهتر فرآیندهای یادگیری، تصمیم‌گیری و احساسات

فناوری: الهام‌بخش در طراحی هوش مصنوعی و شبکه‌های عصبی مصنوعی

 آموزش: توسعه‌ی شیوه‌های یادگیری مبتنی بر شناخت مغز

نتیجه‌گیری

از زمان توماس ویلیس تا امروز، هدف اصلی دانشمندان یکی بوده است:
درک اینکه چگونه مغز فیزیکی، ذهن آگاه و تفکر انسانی را می‌آفریند.
ویلیس نخستین کسی بود که میان مغز و رفتار رابطه‌ای علمی برقرار کرد، و گازانیکا و میلر کسانی بودند که این رابطه را در قالب رشته‌ای نوین، رسمی کردند.
علوم اعصاب شناختی امروز پلی میان زیست‌شناسی و فلسفه، میان بدن و ذهن و میان داده و معناست.
در جهانی که فناوری با سرعت در حال پیشرفت است، این علم بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد؛ زیرا شناخت مغز، در نهایت شناخت خودِ انسان است.

منابع پیشنهادی برای مطالعه بیشتر

Gazzaniga, M. S., Ivry, R. B., & Mangun, G. R. (2019). Cognitive Neuroscience: The Biology of the Mind. W. W. Norton & Company.

Miller, G. A. (2003). The Cognitive Revolution: A Historical Perspective. Trends in Cognitive Sciences.

Kandel, E. R. (2006). In Search of Memory: The Emergence of a New Science of Mind. W. W. Norton.

Bear, M. F., Connors, B. W., & Paradiso, M. A. (2020). Neuroscience: Exploring the Brain. Lippincott Williams & Wilkins.

Purves, D. (2018). Principles of Cognitive Neuroscience. Oxford University Press.


به سایت روانشناسی رویا زاهدی خوش آمدید . مشاوره روانشناسی آنلاین ,حضوری و مشاوره روانشناسی تلفنی از کاربردی ترین انواع خدمات ما هستند. از هر جای دنیا که هستید با ما در ارتباط باشید.

جهت رزو تایم کلینیک در واتس آپ پیام ارسال کنید. باتشکر: ۰۹۲۲۵۳۷۷۵۹۷

کلینیک غرب: تهران جنت آباد

کلینیک مرکز: تهران فاطمی