مراحل نظریه بالبی

مراحل نظریه دلبستگی بالبی

 

جان بالبی، روان‌شناس و نظریه‌پرداز بریتانیایی، نظریه دلبستگی را در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ توسعه داد. او معتقد بود که دلبستگی یک نیاز بیولوژیکی است که در انسان‌ها و بسیاری از گونه‌های دیگر وجود دارد و نقش مهمی در بقا و رشد اجتماعی ایفا می‌کند.

نظریه دلبستگی جان بالبی یکی از مهم‌ترین نظریه‌ها در روان‌شناسی و روان‌پزشکی است که بر اهمیت روابط عاطفی اولیه در رشد و توسعه کودک تأکید دارد. بالبی بر این باور بود که دلبستگی کودک به مراقبش (عموماً مادر) برای بقاء و امنیت او حیاتی است. در این نظریه، دلبستگی به عنوان یک پاسخ طبیعی و غریزی در نظر گرفته می‌شود که به کودک کمک می‌کند تا در محیط خود احساس امنیت و آرامش کند.

۱٫ دلبستگی بی رویه (از تولد تا ۲ ماهگی):

در این مرحله، نوزادان قادر به ایجاد وابستگی به چندین مراقب هستند و هنوز قادر به تشخیص افراد آشنا و ناآشنا نیستند.

در ماه‌های اول زندگی، دلبستگی کودک به مراقبش به صورت ابتدایی و بی‌رویّه شکل می‌گیرد.

این مرحله شامل ویژگی‌های زیر است:

۱٫ **پاسخ‌های غریزی**:

در این سنین، کودکان به طور طبیعی به صداها، بوی مادر و لمس او واکنش نشان می‌دهند. این واکنش‌ها به صورت فیزیولوژیکی و غریزی است و به بقاء آن‌ها کمک می‌کند.

۲٫ **عدم تمایز**:

در این مرحله، کودک هنوز تفاوتی بین مراقبان مختلف قائل نمی‌شود. او به هر کسی که نیازهای اولیه‌اش را برآورده کند پاسخ می‌دهد و به دیگران وابسته است.

۳٫ **پاسخ به نیازها**:

دلبستگی در این سن به شکل پاسخ به نیازهای بیولوژیکی مانند گرسنگی و نداشتن امنیت بروز می‌کند. کودک در صورتی که نیازهایش برآورده شود، احساس امنیت می‌کند.

۴٫ **توسعه ارتباط**:

اگرچه کودک در این مرحله هنوز دلبستگی عمیق‌تری را تجربه نمی‌کند، اما این ارتباطات ابتدایی می‌تواند زمینه‌ساز دلبستگی‌های بعدی باشد که در مراحل بعدی زندگی شکل می‌گیرد.

در نهایت، دلبستگی بی‌رویّه در این سنین نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری روابط عاطفی آینده کودک و نحوه تعامل او با دیگران ایفا می‌کند. بالبی معتقد بود که ایجاد یک ارتباط ایمن و مثبت در سال‌های اولیه زندگی، به کودک کمک می‌کند تا در آینده روابط سالم‌تری برقرار کند.

 

۲٫ دلبستگی متمایز (۲ تا ۷ ماه):

دلبستگی متمایز یکی از مراحل نظریه دلبستگی جان بالبی است که بین ۲ تا ۷ ماهگی کودک رخ می‌دهد. در این مرحله، کودک شروع به شناسایی و تمایز دادن caregiver(مراقب) اصلی (معمولاً مادر) از دیگران می‌کند. در زیر به ویژگی‌های این مرحله اشاره می‌کنم:

۲-۱٫ شناسایی caregiver(مراقب):

کودک به تدریج قادر به شناسایی افراد مهم در زندگی خود می‌شود و نسبت به آنها واکنش‌های خاصی نشان می‌دهد.

۲-۲٫ پاسخ به احساسات:

کودک در این مرحله بیشتر به احساسات و رفتارهای caregiver (مراقب) خود پاسخ می‌دهد و تلاش می‌کند تا توجه او را جلب کند.

۲-۳٫ نگرانی از جدایی:

در این مرحله، کودک ممکن است نسبت به جدایی از caregiver اصلی احساس نگرانی و اضطراب کند، هرچند که این احساس هنوز به شدت مرحله بعدی (دلبستگی ایمن) نیست.

۲-۴٫ توسعه ارتباط عاطفی:

کودک شروع به برقراری ارتباط عاطفی عمیق‌تری با caregiver خود می‌کند و به تدریج نیاز به نزدیکی و تعامل بیشتر با او دارد.

۲-۵٫ تقلید و بازی:

در این سن، کودک ممکن است شروع به تقلید از رفتارهای caregiver کند و در بازی‌های ساده و تعاملات اجتماعی شرکت کند.

این مرحله یکی از مراحل کلیدی در توسعه دلبستگی است و به پایه‌گذاری روابط عاطفی پایدار در آینده کمک می‌کند.

شیرخواران نسبت به مراقبین آشنا ترجیح می دهند. آنها همچنین در این مرحله وابستگی قوی تری به مراقب اصلی خود پیدا می کنند.

 

۳٫ دلبستگی خاص (۷ تا ۲۴ ماه):

دلبستگی خاص، که معمولاً در کودکان بین ۷ تا ۲۴ ماهگی شکل می‌گیرد، مرحله‌ای از دلبستگی است که در آن کودک به یک یا چند فرد خاص، معمولاً والدین یا سرپرستان اصلی خود، وابسته می‌شود. در این مرحله، کودک به وضوح نشان می‌دهد که به این افراد خاص احساس نزدیکی و امنیت می‌کند و تمایل دارد که در موقعیت‌های ناشناخته یا استرس‌زا به آن‌ها نزدیک شود.

ویژگی‌های دلبستگی خاص عبارتند از:

۱٫ جستجوی نزدیکی:

کودک به‌طور مکرر به دنبال نزدیکی به فرد دلبسته خود است و در مواقعی که احساس خطر می‌کند، به آن‌ها مراجعه می‌کند.

۲٫ نگرانی در جدایی:

کودکان در این مرحله ممکن است نسبت به جدایی از فرد دلبسته خود احساس اضطراب کنند و در مواقع جدایی، نشانه‌های ناراحتی و بی‌قراری از خود نشان دهند.

۳٫ رفتارهای وابسته:

کودک ممکن است رفتارهایی مانند چسبیدن به پاهای والدین، گریه کردن هنگام جدایی، و یا تلاش برای جلب توجه آن‌ها را از خود نشان دهد.

۴٫ احساس امنیت:

وجود فرد دلبسته به کودک احساس امنیت می‌دهد و باعث می‌شود که او بتواند به جستجوی محیط و کشف دنیای اطراف بپردازد.

بالبی معتقد بود که این نوع دلبستگی تأثیر عمیقی بر روابط اجتماعی و عاطفی فرد در بزرگسالی خواهد گذاشت و پایه‌گذار نحوه تعامل او با دیگران خواهد بود.

دلبستگی ایمن می‌تواند به توسعه مهارت‌های اجتماعی و عاطفی مثبت کمک کند، در حالی که دلبستگی ناایمن ممکن است منجر به چالش‌های اجتماعی و عاطفی در آینده شود.

 

۴٫ دلبستگی چندگانه (از ۲۴ ماهگی به بعد):

در این مرحله، کودک قادر است به چندین نفر دلبستگی عاطفی برقرار کند و روابط خود را با افراد مختلف گسترش دهد. این مرحله به کودک امکان می‌دهد که در روابط اجتماعی خود تنوع بیشتری ایجاد کند و از تجربیات مختلفی بهره‌برداری کند. کودک در این سنین می‌تواند به همسالان و دیگر اعضای خانواده نیز دلبستگی ایجاد کند و این دلبستگی‌ها می‌تواند به رشد اجتماعی و عاطفی او کمک کند.

کودکان شروع به ایجاد وابستگی با دیگر افراد مهم زندگی خود می کنند، مانند خواهر و برادر، پدربزرگ و مادربزرگ و معلمان. آنها قادر به ایجاد دلبستگی های متعدد هستند و برای حمایت و راحتی به مراقبان مختلف تکیه می کنند.

به طور کلی، نظریه دلبستگی بالبی نشان می‌دهد که روابط عاطفی اولیه کودک با مراقبانش می‌تواند تأثیر عمیقی بر رفتارها و روابط او در آینده داشته باشد. دلبستگی‌های چندگانه به کودک کمک می‌کند تا درک بهتری از روابط اجتماعی پیدا کند و مهارت‌های اجتماعی و عاطفی خود را تقویت کند.

پیام بگذارید

(0 دیدگاه)

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *