رویکردهای درمانی روانکاوی، روانپویشی و تعامل بین فردی
رویکردهای درمانی روانکاوی، روانپویشی و تعامل بین فردی چه هستند؟ در دنیای روانشناسی، رویکردهای مختلفی برای درمان اختلالات روانی وجود دارد. در این میان، رویکرد روانکاوی، که به سیگموند فروید نسبت داده میشود، به نوعی از درمان اشاره دارد که تلاش در ارائه بینش عمیق به بیماران دارد. اگرچه این رویکرد در فرهنگ عمومی شناخته شده است، ولی بهطور گستردهای در عمل مورد استفاده قرار نمیگیرد و تحولاتی مانند رویکردهای روانپویشی و تعامل بین فردی در حال رشد هستند.
روانکاوی
روانکاوی بهعنوان یکی از اولین و بنیادیترین روشهای درمانی در روانشناسی به شمار میآید. فروید که بهعنوان بنیانگذار روانکاوی شناخته میشود، در تلاش برای درک عمیقتر نهاد ناخودآگاه انسان بود. او بر این باور بود که بسیاری از مشکلات روانی ناشی از تعارضات ناخودآگاه فرد هستند و با ارائهی این تعارضات به آگاهی، میتوان بر اضطرابهای عصبی غلبه کرد.
این نوع درمان معمولاً شامل چندین جلسه در هفته و در طول سالها است و به همین دلیل بهعنوان یک درمان پرهزینه شناخته میشود. در این فرآیند، روانکاو بهعنوان یک ناظر خنثی عمل میکند و به بیمار کمک میکند تا تعارضات ناخودآگاه خود را کشف کند، بدون آنکه مشاورهها و اطلاعات شخصی به وی ارائه دهد.
روانپویشی
روانپویشی بهعنوان یک رویکرد مدرنتر از روانکاوی به شمار میآید که با تأکید بر بینش در درمان اختلالات روانی، روشهای متنوعتری را شامل میشود. در این نوع درمان، ارتباط درمانگر و بیمار نقشی کلیدی ایفا میکند و درمانگر بهصورت فعالتری به بررسی الگوهای عاطفی بیمار میپردازد. درمانهای روانپویشی معمولاً زمان کمتری نسبت به روانکاوی کلاسیک میبرند و به بررسی انگیزههای ناخودآگاه که به کودکی بازمیگردند، میپردازند.
تعامل بین فردی
رویکرد تعامل بین فردی به بررسی الگوهای روابط اجتماعی و تأثیر آنها بر سلامت روان بیماران میپردازد. در درمانهای بلندمدت تعامل بین فردی، بینشهای عمیق از روابط عاطفی و انتظارهای فرد در ارتباطات فعلیاش بررسی میشود. درمانهای کوتاهمدت این نوع شامل درمان تعامل بین فردی برای افسردگی است که بر روی یک یا دو الگوی خاص متمرکز است.
تحقیقات نشان میدهد که این نوع درمان نسبت به برخی درمانهای روانکاوانه مؤثرتر است و بهویژه برای نوجوانان با افسردگی مؤثر شناخته شده است.
نتیجهگیری
خلاصه اینکه، روانکاوی، روانپویشی و تعامل بین فردی هر یک به نوعی بر تقویت بینش و درک الگوهای رفتاری و عاطفی بیماران تمرکز دارند. این رویکردها همگی بر اهمیت ارتباط در درمان تأکید دارند اما هر کدام با روشها و زمانبندیهای متفاوتی به اهداف خود میرسند. با توجه به روندهای فعلی در درمان اختلالات روانی، بهنظر میرسد که رویکردهای مدرنتری در حال جایگزینی ساختارهای سنتی و طولانی مدت روانکاوی هستند. این تحولات در نهایت به بهبود کیفیت زندگی بیماران کمک میکند و نیاز به درمانهای مؤثر را بیش از پیش احساس میکند.