درمان های رفتاری و شناختی
درمان های رفتاری و شناختی چیستند؟ درمانهای رفتاری و شناختی دو رویکرد مهم در درمان اختلالات روانی هستند که هر کدام به نحوی خاص و با استفاده از تکنیکهای متعدد، به بهبود وضعیت بیماران کمک میکنند. این دو رویکرد، نه تنها بر اساس تحقیقات علمی و شواهد بالینی تأسیس شدهاند، بلکه بر اصول علمی بنیادین نیز استوارند. با وجود شباهتهای بسیاری که بین این دو رویکرد وجود دارد، درک تمایزات میان آنها به درمانگران و دانشجویان روانشناسی کمک میکند تا بهترین روش درمانی را برای بیماران خود انتخاب کنند.
رویکرد درمانی رفتاری
تعریف و اصول پایه
رویکرد درمانی رفتاری (Behavior Therapy) به تغییر رفتارهای آموختهشده تأکید دارد و به طور خاص بر روی رفتارهای فعلی تمرکز میکند. این نوع درمان معمولاً از جنبههای علمی مانند شرطیسازی کلاسیک و شرطیسازی عاملی نشأت گرفته است که توسط روانشناسانی همچون واتسون، پاولوف و اسکینر مطالعه شدهاند. به عنوان مثال، درمانگرانی که این رویکرد را دنبال میکنند، معتقدند که بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری میتوانند با یادگیری مجدد رفتارها و استفاده از تکنیکهای خاصی و مانند “حساسیتزدایی سیستماتیک” بهبود یابند.
تکنیکهای رایج در درمان رفتاری
تکنیکهای درمان رفتاری شامل موارد زیر هستند:
۱٫ حساسیتزدایی سیستماتیک:
این تکنیک به نظر میرسد که به طور گستردهای در درمان فوبیاها و اختلالات اضطرابی مؤثر باشد. در این روش، بیمار ابتدا با موقعیتهای کماسترس آشنا میشود و به تدریج به موقعیتهای پراسترستر معرفی میشود.
۲٫ تقویت مثبت و منفی:
تقویت مثبت شامل ارائه پاداش برای تشویق رفتارهای مطلوب است، در حالی که تقویت منفی شامل حذف یک عامل ناخوشایند پس از رفتار مطلوب است.
۳٫ وقتگذاری و ترک رفتارهای منفی:
تکنیکهایی نظیر “مکانیسم وقتگذاری” میتوانند برای کاهش رفتارهای نامطلوب استفاده شوند. به عنوان مثال، عدم توجه به کودکانی که رفتارهای نامناسب نشان میدهند.
کاربردهای درمان رفتاری
درمان رفتاری معمولاً برای درمان اختلالاتی مانند فوبیا، اضطراب و PTSD (اختلال استرس پس از سانحه) به کار میرود. در کودکان و نوجوانان، این رویکرد به ویژه برای اختلالات رفتاری و سوءمصرف مواد مؤثر است. در این زمینه، درمانهای سیستمی-رفتاری که شامل درمان خانوادگی به همراه تکنیکهای رفتاری هستند، میتوانند نتایج بسیار خوبی به بار آورند.
رویکرد شناختی
تعریف و اصول پایه
درمانهای شناختی با هدف تغییر افکار و باورهای نادرست مرتبط با مشکلات روانی طراحی شدهاند. این رویکرد، به طور خاص بر اثرات افکار بر احساسات و رفتارها تأکید میورزد. درمانگرانی مانند آلن الیس با درمان رفتار عاطفی عقلانی (REBT) و آربری اشنا بک با درمان شناختی، اصول اولیه این رویکردها را بنیانگذاری کردهاند.
تکنیکهای رایج در درمان شناختی
تکنیکهای درمان شناختی شامل موارد زیر هستند:
۱٫ **مواجهه با باورهای نادرست**:
درمانگر با شناسایی و تصحیح باورهای غیرمنطقی بیمار کمک میکند. این فرآیند شامل چالشکشیدن به افکار نادرست و ایجاد باورهای جدید و منطقیتر است.
۲٫ **تمرینهای خانگی**:
معمولاً در طول جلسات درمان، بیماران مجبور به انجام تمریناتی میشوند تا افکار خود را ثبت کنند و شناختهای خود را به چالش بکشند. این تمرینات به بیماران کمک میکند تا الگوهای فکری خود را شناسایی و اصلاح کنند.
۳٫ **تمرکز بر شناسایی الگوهای شناختی**:
درمانگران به بیمار کمک میکنند تا بفهمند که چگونه افکار غیرمنطقی باعث ایجاد احساسات منفی میشوند. این شامل شناسایی و تفکر نقدی درباره افکار خود است.
کاربردهای درمان شناختی
درمان شناختی بهویژه در درمان اختلالات افسردگی اثربخش است. تحقیقات نشان میدهد که درمانهای شناختی و شناختی-رفتاری (CBT) به طور خاص برای کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات اضطرابی در سنین ۷ تا ۸ سالگی مناسب هستند.
نتیجهگیری
درمانهای رفتاری و شناختی هر دو میتوانند به طور موثری در تسهیل بهبودی بیماران و بهبود کیفیت زندگی آنها کمک کنند. انتخاب بین این دو رویکرد معمولاً بستگی به نوع اختلال و نیازهای خاص بیمار دارد. در نهایت، درک تفاوتهای بنیادی بین این دو رویکرد میتواند به درمانگران روان کمک کند تا بهترین و مؤثرترین روشها را برای بیماران خود به کار گیرند و در نتیجه موجب ارتقاء سلامت روانی جامعه شوند.